محل تبلیغات شما

مثنوی معنوی



لطف شیر و انگبین عکس دل است / هر خوشی را آن خوش، از دل حاصل است پس بود دل جوهر و عالم عرض / سایه دل چون بود دل را غرض (دفتر سوم) اشتری ام لاغری و پشت ریش / زاختیار همچو پالان شکل خویش این کژاوه گه شود این سو گران / آن کژاوه گه شود آن سو کشان (دفتر ششم)
آدمی خوارند اغلب مردمان / از سلام علیکشان کم جو امان خانه دیو است دلهای همه / کم پذیر از دیو مردم دمدمه . ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی تو استخوان و ریشه ای گر گل است اندیشۀ تو، گلشنی / ور بود خاری، تو هیمه گلخنی
حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان آن یکی نحوی به کشتی در نشست / رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا / گفت نیم عمر تو شد در فنا دل شکسته گشت کشتیبان ز تاب / لیک آن دم کرد خامش از جواب باد کشتی را به گردابی فکند / گفت کشتیبان بدان نحوی بلند هیچ دانی آشنا ردن بگو / گفت نی ای خوش جواب خوبرو گفت کل عمرت ای نحوی فناست / زانک کشتی غرق این گردابهاست
This being human is a guest house Every morning a new arrival. A joy, a depression, a meanness, some momentary awareness comes as an unexpected visitor. Welcome and entertain them all! Even if they are a crowd of sorrows, who violently sweep your house empty of its furniture, still treat each guest honorably. He may be clearing you out for some new delight. The dark thought, the shame, the malice, meet them at the door laughing, and invite them in.
زادمردی چاشت-گاهی در رسید. / در سرا عدل سلیمان ، در دوید. رویش از غم زرد و هر دو لب کبود / پس سلیمان گفت : " ای خواجه چه بود؟" گفت : " عزرائیل در من این چنین / یک نظر انداخت پر از خشم و کین" گفت: " هین اکنون چه می خواهی بخواه" / گفت : "فرما باد را ای جان پناه تا مرا زین جا به هندستان برد / بو که بنده کان طرف شد جان برد." نک ز درویشی گریزانند خلق لقمه حرص و امل ، زآنند خلق ترس درویشی مثال آن هراس حرص و کوشش را تو هندستان شناس باد را فرمود تا او را شتاب /
با همکاری در راه بودم. صحبت‌های متفرقه زیاد شد. تا اینکه من یاد حکایتی از مثنوی مولوی افتادم. آن حکایت که می‌گوید بر سه تن باید رحم آورد که یکی از آنها عاقلی است که در میان دیوانگان گرفتار آمده باشد. تصمیم گرفتم که فرصت که یافتم آن چند بیت را پیدا کنم و به آن همکار هم بدهم. این شد که نشستم پشت کامپیوتر و جستجو را شروع کردم. اول به فارسی نوشتم "سه تن که باید بر آنها رحم کرد + مثنوی مولوی" گوگل هیچ نداشت.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سوگند شکسته " آری به علم ..."